موضوعات پربازدید

مسائل پسران
مسائل دختران
مسائل روز
جدیدترین ها
منتخب مدیر

جستجو در خانواده برتر با گوگل

می شه راه حل بدید تا آزاد شم؟

  • 11:34
  • 138

سلام من یه دختر ۱۸ ساله هستم
اما یه مشکل دارم اونم اینه که خانواده ام مذهبی هستند و طبیعی هست انتظار دارن منم مثل اون ها باشم. پدرم به سلیقه ام احترام می ذاره از من حجاب نمی خواد ولی یه برادر دارم که کافیه از یه سانت مو بیشتر بیرون بیاد با لحن بدی تذکر میده و همیشه منو با خواهرم که محجبه است مقایسه می کنه.

و همیشه میگه تو آبرو خانواده رو بردی در صورتی که من تا حالا با کسی نبودم یا مثلاً بعد ۷ شب خونه نباشم باید جواب بهش بدم آخه ۷ شب خیلی زوده، بلد حتی یه بار برای اینکه تو محرم به جای مانتو مشکی خاکستری پوشیدم یه سیلی بهم زد البته از بابام همون رو خورد.

یا مثلاً نمی ذاره تنها مهاجرت کنم ترکیه میگه خراب میشی، مانتو باید تا زانو باشه و جلو بسته عین پیر زن‌ها، می شه راه حل بدید تا آزاد شم.

مطالب مرتبط :


(کل 1 توسط 1 نفر)

(6) دیدگاه ثبت شده

دیدگاهتان را بنویسید

کد امنیتی رفرش
FaAh مهمان
1403/04/15
خلاصه که قدر خانواده رو بدون. هیچ کس تو رو به اندازه خانواده ات دوست نخواهد داشت. حتی برادرتون هم من مطمئنم خیلی دوست داره ولی نمیدونه چطوری راه درست رو بره و با خودشون میگن اگه من بهش سخت بگیرم یه مدت بعد خودش که متوجه قضیه شد میاد ازم تشکر می‌کنه.
پس بنظر من سعی کنید با حرف زدن مشکلتون رو حل کنید به جای اینکه از خانواده جدا بشین. یه روزی ممکنه حسرت اون روزهایی که باهاشون نبودین رو بخورین.
و اینم بگم که یه مدت که بگذره شما خودتون دیگه خانواده رو به دوستانتون و تفریح های تکی ترجیح خواهید داد چون دیدتون به قضیه فرق خواهد کرد.
فقط سعی کن که الان زیاد سخت نگیری و از دید خانواده هم به قضیه نگاه کنی.
مطمئن باش حتی اگه شما خودت مادر بودی بازم سختگیری هایی نسبت به بچه هات داشتی که از نظر شما صلاح اونا بود ولی از نظر اونا محدود کردن😉
پس بعضی وقتا خودت رو بذار جای خانواده ات و کلاهت رو بذار جلوت و منصفانه قضاوت کن که اگه خودت تو اون شرایط جای خانواده بودی و اون آدم هم خیلی برات عزیز بود که دوست نداشتی کوچکترین آسیبی بهش برسه با خطرات موجود چیکار میکردی؟؟؟😎🤔
بعد ناراحت شو یا ناراحت نشو.
اگه دیدی جای ناراحت شدن وجود داره بشین با بابات که راحتی باهاش حرف بزن اگه نه دیگه هیچی. تو هم بهشون بگو منم دوستتون دارم🙂
یه جمله ای بود می‌گفت: در جواب کسی که میگه مراقب خودت باش ها غذا بخوری ها، سرده مواظب باش سرما نخوری ها. بهش بگین : منم دوست دارم.
چون آدما واسه کسی که دوستش ندارن نه نگران میشن نه براشون مهمه که چه اتفاقی براش می افته. پس وقتی یکی بهتون گیر میده کجا بودی تا حالا و...؟ یعنی دوست دارم و خیلی نگرانت بودم.
در آخر امیدوارم که بهترین اتفاق ها برات بیافته و حرفای منو به عنوان خواهر بزرگتر در نظر بگیری نه نصیحت اعصاب خردکن🙂.
با آرزوی سلامتی و شادی 🌹
FaAh مهمان
1403/04/15
سلام عزیزم
من کاملا مخالف رفتار برادرتون هستم ولی راهش جدا شدن از خانواده نیست.
بنظرم چون با باباتون راحتین باهاشون حرف بزنید که به داداشتون تذکر بدن.
ولی در مورد شرایط شما: در مورد دیر خونه اومدن اولین خطر متوجه خود شماست ممکنه آدم وقتی با خودش فکر می‌کنه بگه آره خانواده ام منو محدود میکنند و نمیذارن آزاد باشم ولی مطمئن باشید که هیچ کس برای شما دلسوزتر و مهربان تر از خانواده نخواهد بود حالا شاید بعضی وقتا نحوه ابرازشون با چیزی که ما انتظار داریم متفاوت باشه و حرصمون رو دربیاره که بابا خانواده من نمیذارن یه نفس راحت بکشم. پس چطور بقیه دوستام راحت میگردند و هیچ اتفاقی هم براشون نمی افته و...
ولی به عنوان خواهر بزرگتر این حرف رو از من قبول کن که الان خانواده ات بیشترین احساس مسئولیت رو در مقابل شما دارن.
اون چیزی که اونا فکر میکنند اینه: الان جامعه خیلی ناامن شده و نمیشه به کسی اعتماد کرد درسته که ما به دخترمون اعتماد داریم ولی به آدمای بیرون اعتماد نداریم اگه خدایی نکرده یه اتفاقی برای دخترمون بیافته ما نمیتونیم زندگی کنیم و اتفاق که خبر نمیکنه ما بگیم باشه بذار تا هر وقت خواست بیرون بمونه و...
و در مورد پوشش اینطوری نیست که مبادا شما آبروی خانواده رو ببری بهت میگن چه نوع پوشش داشته باشی بلکه میدونن اون پوشش درسته بخاطر اون میگن ولی شاید نحوه ابرازش رو زیاد نمیتونن درست انجام بدن.
و در مورد رفتن به جای دیگه: تحصیل تو شهر دیگه یا مهاجرت خیلی خوبه و کلی تجربه برای آدم داره ولی خیلی سخته. من تو شهر دیگه درس خوندم نمیگم پشیمونم ولی خیلی خوشحالم که واسه کار برگشتم شهر خودمون هر چند شاید نسبت به اون شهر کوچک باشه. این چیزها اولش قشنگه یکم که گذشت و سختی ها کم کم شروع شد اونجا آدم متوجه میشه خانواده چه نعمتیه. حتی موقع مریض شدن هم آدم تنهاس. تنهایی با حال بد میری دکتر تنهایی همه چی رو حل میکنی درسته باعث بزرگتر شدن میشه ولی بعد یه مدت دیگه بهتر قدر خانواده رو می‌دونه آدم. اون موقع متوجه میشه که چقدر خوب بود یه نفر نگرانش میشد چقدر خوب بود برای یه نفر مهم بود که بهش گیر بده چرا تا این ساعت بیرون بودی. نه اینکه هر کسی مشغول کار خودش باشه و برای کسی اصلا مهم نباشه که آیا فلانی اصلا امشب اومد خونه یا نه؟ اصلا شاید اتفاقی براش افتاده که نیومده.؟
مهندس منطقی مهمان
1403/04/15
شما تا زمانی که خونه پدرت هستی ملزمی به قوانین خانواده احترام بگذاری. اگر ازدواج کردی اون موقع دیگه مختاری طبق سلیقه خودت و همسرت رفتار کنی.
رفتار برادر شما رو تایید نمیکنم اما شما هم نباید حالتی رو بروز بدی که باعث ایجاد حساسیت اعضای خانواده بشه.
ضمنا هیچ دختری با مهاجرت انفرادی چیزی عایدش نشده که شما دومیش باشی. تا حالا فکر کردی توی غربت یه دختر تنها چه سرنوشتی داره؟
مطمئن باش بزرگترین حامی شما همین خانواده ای هست که اینجا کنارت هستن. اونور کسی دلسوز شما نیست. هیجانی رفتار نکنید و تصمیم نگیرید. بیرون از حریم خانواده پر از تهدید و خطره و دختر جوانی مثل شما هم مانند یک طعمه ی آماده!
خانواده برتر مهمان
1403/04/14
سلام وقت بخیر
مشکل بعضی از خانواده های مذهبی اینه که نمی تونن استدلال های قابل قبولی برای فواید بعضی از توصیه های دینی به فرزندان شون ارائه کنن. تا اون ها رو قلبا به حجاب، نماز و ... علاقمند کنن.
پوشش مناسب قبل از این که برای پدر و برادرتون مفید باشه، این فرصت رو به شما میده که فارغ از جذابیت های جنسیتی، حضور بهتری در جامعه داشته باشید.
این فرصت رو به شما میده که از تیررس نگاه ها و توجه های مضری که به واسطه برخی از ویژگی های جسمی دارید، در امان بمونید.
قطعا برخورد برادر شما مناسب نیست، ایشون روش درستی رو برای رسیدن به هدفی که دارن انتخاب نکردند.

باید قبول کنیم که رفتار و پوشش هر کس در سطح جامعه تنها به خودش مربوط نیست، برادر شما باید پاسخگوی نوع پوشش شما در بین دوستان و ... هم باشه.
شما نمی تونید بگید پوشش من، رفتار من و مسائل من ربطی به برادرم نداره، اگه این عقیده رو دارید نباید انتظار داشته باشید که اگه به واسطه ی رفتارها و پوشش به مشکل بر خوردید ، برادرتون به شما کمک کنه، چون اون وقت مشکلات شما به برادرتون هم ربطی نخواهد داشت.

این که میگن تو آبروی خانواده رو بردی نشون میده شما از کسانی تاثیر پذیرفتید که هم سطح خانواده شما نیستند. اون ها تونستند با افکارشون و تاثیر گذاری روی شما، این اختلافات رو در خانواده تون ایجاد کنند

در این شرایط مهاجرت شما به ترکیه به صلاح شما نیست، چون نشون دادید دیگران می تونن روی شما تاثیر بذارن، شاید برادرتون این طور فکر می کنه که وقتی کنار گوشش حجاب شما تغییر کرده، اگه تنهایی برید در مملکت غریب چه اتفاقی خواهد افتاد. به طور خلاصه اعتمادش نسبت به شما کم رنگ شده، می ترسه از این که نتونید در مقابل افکار مخرب دیگران مقاومت کنید.
شاید اگه خواهر محجبه تون می خواست مهاجرت کنه، این مقاومت در مقابلش وجود نداشت.

پیشنهاد می کنم از افراد و محیطی که باعث شدند بین شما و برادرتون اختلاف ایجاد بشه ، فاصله بگیرید.
موفق باشید
نسیم مهمان
1403/04/14
راه حلش درس خوندن به مقدار زیاد و رفتن به شهر دیگه برای تحصیل و کاره عزیزم. استقلال از زمین‌های خاکی خوابگاه شروع میشه. درس بخون و راه خودت رو جدا کن.
دخت مهمان پاسخ به نسیم
1403/04/15
سلام میشه بگین فرار از شهرشون چه فایده ای براشون داره دقیقا؟ من خودم به عینه دیدم دختر هایی که به جای به قول شما مستقل شدن، تازه توی خوابگاه با بقیه بُر خوردن و مثل اونا به بیراهه رفتن. اتفاقا درس خوندن یه دختر توی شهر خودش بهترین کاره. سعی کنیم راهکاری که میدیم برای بهبود روابط سوال کننده با خانوادشون باشه نه اینکه راهنمایی غلط کنیم.

آمار و اطلاعات خانواده برتر

  • کل مطالب : 202
  • کل نظرات : 1480
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 57
  • آی پی امروز : 459
  • آی پی دیروز : 893
  • بازدید امروز : 1,765
  • باردید دیروز : 2,848
  • گوگل امروز : 262
  • گوگل دیروز : 746
  • بازدید هفته : 26,736
  • بازدید ماه : 26,736
  • بازدید سال : 120,309
  • بازدید کلی : 120,392